رادین جونمرادین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

قشنگ ترین بهانه زندگیم

مسافرت شمال

بعد از یه مدت کار و روزمرگی دلم یه مسافرت می خواست  از این طرف هم وقت زیادی نداشتیم چون ماه رمضون در پیش بود. خیلی هم دوست داشتم الان که پسر گلم بزرگتر شده با دریا بیشتر آشنا بشه و ازش لذت ببره. این بود که تصمیم گرفتیم تعطیلات آخرهفته را به شمال و تفریحات شمال اختصاص بدیم که خوشبختانه همسفر بودن با پدر جون و مادر جون ، خاله نسیم، خاله نیلوفر و عمه لیدا و عمو حبیب (عمه و شوهر عمه مامان نازیلا) و  عمو غلامرضا (عموی مامان نازیلا) لذت سفر را صدچندان برابر کرد و حسابی به هممون خوش گذشت . سه شنبه (19مرداد 94) ساعت 9 صبح به سمت شمال حرکت کردیم. برخلاف انتظارم رادین عزیزم تو راه خیلی اذیت نکرد نصف راه که خواب بود و ب...
26 خرداد 1394

بهار قشنگ

تپش قلب من رادین خوشگل و نازم 21 ماه لمس بودنت مبارک   وای که چه بهار قشنگی داریم امسال. دلم میخواد ازاین روزای قشنگ بنویسم  که به لطف خدای مهربونم یه فرشته کوچیک داره توی خونه ما پر و بال میزنه. حرف میزنه، آواز می خونه، بوس می کنه، نوازش میکنه، دست می زنه نای نای می کنه ، تلفن و آیفون جواب میده،   به مامان ناریلا و مادر جونش کمک می کنه   و خلاصه به همه جا هم سرک میکشه و کلی  هم خوش می گذرونه، آخه هر روزش به گردش و تفریح و پارک و ... میگذره.   خاله نیلوفر برای پسرم چند تا آهنگ قشنگ دانلود کرده....
12 خرداد 1394
1